خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدون اثاثیه
[صفت]
unfurnished
/ʌnˈfɜːrnɪʃt/
غیرقابل مقایسه
1
بدون اثاثیه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غیرمبله
مترادف و متضاد
furnished
1.We rented an unfurnished apartment.
1. ما یک آپارتمان بدون اثاثیه اجاره کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
unfurl
unfunny
unfulfilled
unfriendly
unfounded claim
ungainly
unglamorous
ungodly
ungodly hour
ungracious
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان