خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز کردن
[فعل]
to unpack
/ʌnˈpæk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: unpacked]
[گذشته: unpacked]
[گذشته کامل: unpacked]
صرف فعل
1
باز کردن
مترادف و متضاد
pack
1.I haven't even had time to unpack my suitcase.
1. حتی وقت باز کردن چمدانم را هم نداشتهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
unorthodox
unorganized
unopposed
unofficially
unofficial
unpacked
unpaid
unpalatable
unparalleled
unplaced
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان