خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز کردن (درب چیزی)
[فعل]
to unscrew
/ˌʌnˈskruː/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: unscrewed]
[گذشته: unscrewed]
[گذشته کامل: unscrewed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باز کردن (درب چیزی)
1.Could you unscrew the top of this jar of jam for me?
1. میتوانی درب این شیشه مربا را برایم باز کنی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
unscathed
unsavory
unsatisfied
unsatisfactory
unsaid
unscrupulous
unsealed
unseasonably cool
unseasonably warm
unseat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان