خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناخوش
[صفت]
unwell
/ʌnˈwel/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unwell]
[حالت عالی: most unwell]
1
ناخوش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدحال
مترادف و متضاد
ill
sick
well
1.to be unwell
1. ناخوش بودن
2.you seem unwell to me.
2. به نظرم ناخوش می رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
unwelcome
unwavering
unwashed
unwary
unwarranted
unwholesome
unwieldy
unwilling
unwillingly
unwillingness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان