[قید]

unwillingly

/ʌnˈwɪlɪŋli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از روی بی‌میلی با کراهت

  • 1.He unwillingly agreed to take her home.
    1. او از روی بی‌میلی موافقت کرد که او را به خانه ببرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان