[صفت]

unwitting

/ʌnˈwɪtɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unwitting] [حالت عالی: most unwitting]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غیرعمدی

  • 1.We are anxious to rectify the unwitting mistakes made in the past.
    1. ما مشتاق هستیم اشتباهات غیرعمدی گذشته را اصلاح کنیم.

2 ناآگاه بی‌اطلاع، غافل

  • 1.They had been made unwitting tools of the regime.
    1. آنها ابزارهای بی‌اطلاع رژیم بودند [آنها بی‌اطلاع ابزار رژیم بودند].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان