خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارتقا دادن
2 . جای بهتری به کسی دادن (هواپیما و ...)
3 . ارتقا
[فعل]
to upgrade
/ʌpˈgreɪd/
فعل گذرا
[گذشته: upgraded]
[گذشته: upgraded]
[گذشته کامل: upgraded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ارتقا دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارتقا دادن
1.The system has been upgraded.
1. سیستم ارتقا داده شدهاست.
to upgrade a computer
ارتقا دادن کامپیوتر
2
جای بهتری به کسی دادن (هواپیما و ...)
اتاق بهتری به کسی دادن (هتل)
1.On the flight back, we were upgraded to business class.
1. در پرواز برگشت، به ما بلیت بیزنس کلاس دادند.
[اسم]
upgrade
/ʌpˈgreɪd/
قابل شمارش
3
ارتقا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارتقا
مترادف و متضاد
upgrading
a hardware upgrade
ارتقا سختافزاری
تصاویر
کلمات نزدیک
upend
update a blog
update
upcoming
upbringing
upheaval
uphill
uphold
uphold the law
uphold the original verdict
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان