خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روکش (مبل، صندلی اتومبیل و ...)
2 . رویهکوبی
[اسم]
upholstery
/ʌpˈhoʊlstəri/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روکش (مبل، صندلی اتومبیل و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رویه
رویهکوبی
1.One hundred eighty-five dollars was the estimate for changing the upholstery on the dining-room chairs.
1. هزینه تخمینی برای عوضکردن روکش صندلیهای اتاق غذاخوری 185 دلار بود.
2.Our old sofa was given new velvet upholstery.
2. (بر روی) مبل قدیمیمان روکش جدیدی از مخمل کشیدند.
2
رویهکوبی
تصاویر
کلمات نزدیک
upholsterer
uphold the original verdict
uphold the law
uphold
uphill
upkeep
upland
uplift
uplifted
uplifting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان