خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگهداری
[اسم]
upkeep
/ˈʌpkiːp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نگهداری
حفظ و حراست
مترادف و متضاد
maintenance
1.Tenants are responsible for the upkeep of rented property.
1. مستأجرها مسئول نگهداری از ملک اجارهشده هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
upholstery
upholsterer
uphold the original verdict
uphold the law
uphold
upland
uplift
uplifted
uplifting
upload
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان