خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارکرده
[صفت]
used
/juːzd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more used]
[حالت عالی: most used]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کارکرده
دست دوم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آموخته
مستعمل
کارکرده
مترادف و متضاد
old
secondhand
new
unused
1.a store that sells used books.
1. فروشگاهی که کتاب های کارکرده می فروشد.
2.We're looking for a good used car.
2. ما به دنبال یک اتومبیل کارکرده خوب می گردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
use up
use one's head
use information technology
use
usb flash drive
used to
useful
usefully
usefulness
useless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان