خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متفاوت بودن
2 . تنوع دادن
3 . تغییر کردن
4 . متنوع بودن
[فعل]
to vary
/ˈværi/
فعل ناگذر
[گذشته: varied]
[گذشته: varied]
[گذشته کامل: varied]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
متفاوت بودن
فرق داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اختلاف داشتن
تفاوت داشتن
فرق داشتن
کم و زیاد کردن
1.Car prices vary greatly across Europe.
1. قیمت ماشینها در سراسر اروپا بسیار متفاوت است.
to vary in something
(در) چیزی با هم فرق داشتن
The students' work varies considerably in quality.
کیفیت کار دانشآموزها بهطرز قابلتوجهی با هم فرق دارد.
to vary from somebody/something to somebody/something
از چیزی/کسی متفاوت بودن
Pulse rates vary slightly from person to person.
میزان نبض از فردی به فرد دیگر اندکی متفاوت است.
2
تنوع دادن
تغییر دادن
to vary something
به چیزی تنوع دادن/چیزی را تغییر دادن
1. I try to vary what I eat.
1. من سعی میکنم به چیزهایی که میخورم تنوع بدهم.
2. The aerobics instructor varies the routine each week.
2. مربی ایروبیک هر هفته روتین [حرکات ورزشی] را تغییر میدهد.
3
تغییر کردن
عوض شدن
مترادف و متضاد
change
to vary with something
با چیزی عوض شدن
The menu varies with the season.
منو با (تغییر) فصل، عوض میشود.
4
متنوع بودن
تنوع داشتن
to vary between A and B
بین (آ) و (ب) متنوع بودن
Class numbers vary between 25 and 30.
تعداد (دانشآموزان) کلاسها بین 25 تا 30 نفر متنوع است.
to vary according to something
مطابق چیزی تنوع داشتن
Prices vary according to the type of room you require.
قیمتها مطابق اتاقی که نیاز دارید تنوع دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
varsity sock
varnish
variously
various
variety meat
vase
vast
vastly
vat
vault
کلمات نزدیک
varsity
varnish
variously
various
variety
vascular
vascular disease
vase
vasectomy
vaseline
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان