[اسم]

variety

/vəˈraɪəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تنوع گستره

معادل ها در دیکشنری فارسی: تنوع گوناگونی
مترادف و متضاد diversification diversity variation uniformity
variety of something
تنوعی از چیزی
  • 1. Eldorado Restaurant serves a wide variety of foods.
    1. رستوران "الدورادو" تنوع گسترده‌ای از غذاها سرو می‌کند.
  • 2. The show featured a variety of entertainment.
    2. آن برنامه گستره‌ای از (برنامه‌های) سرگرمی را ارائه کرد.

2 رنگارنگ (برنامه سرگرم‌کننده) نمایشی طنز همراه با رقص و آواز و موسیقی

معادل ها در دیکشنری فارسی: واریته
مترادف و متضاد vaudeville
a variety show/theater
یک برنامه/تئاتر رنگارنگ

3 نوع گونه، مدل

مترادف و متضاد kind set sort type
variety of something
نوع چیزی
  • This variety of apple is very sweet.
    این نوع سیب خیلی شیرین است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان