خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قربانی
[اسم]
victim
/ˈvɪktɪm/
قابل شمارش
1
قربانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قربانی
AIDS victims
قربانیان ایدز
the innocent victims
قربانیان بیگناه
victims of crime
قربانیان جرموجنایت
تصاویر
کلمات نزدیک
vicky
vickie
vicki
vicissitude
viciousness
victim support
victimization
victimize
victor
victoria
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان