خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رایحه
2 . وزش ملایم
3 . به حرکت درآمدن (در هوا)
4 . به حرکت درآوردن (در هوا)
[اسم]
waft
/wæft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رایحه
بو
2
وزش ملایم
نسیم
[فعل]
to waft
/wæft/
فعل ناگذر
[گذشته: wafted]
[گذشته: wafted]
[گذشته کامل: wafted]
صرف فعل
3
به حرکت درآمدن (در هوا)
مترادف و متضاد
drift
1.The scent of roses wafts through the window.
1. عطر گلهای رز از پنجره به داخل میآمد.
4
به حرکت درآوردن (در هوا)
مترادف و متضاد
drift
1.The scent of the flowers was wafted along by the breeze.
1. عطر گلها توسط نسیم در هوا به حرکت درآورده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
waffle
wafer-thin
wafer
wading pool
wadi
wag
wag one's chin
wage
wage-earner
wager
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان