1 . رایحه 2 . وزش ملایم 3 . به حرکت درآمدن (در هوا) 4 . به حرکت درآوردن (در هوا)
[اسم]

waft

/wæft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رایحه بو

2 وزش ملایم نسیم

[فعل]

to waft

/wæft/
فعل ناگذر
[گذشته: wafted] [گذشته: wafted] [گذشته کامل: wafted]

3 به حرکت درآمدن (در هوا)

مترادف و متضاد drift
  • 1.The scent of roses wafts through the window.
    1. عطر گل‌های رز از پنجره به داخل می‌آمد.

4 به حرکت درآوردن (در هوا)

مترادف و متضاد drift
  • 1.The scent of the flowers was wafted along by the breeze.
    1. عطر گل‌ها توسط نسیم در هوا به حرکت درآورده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان