خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جنباندن
2 . دوستدختر یا همسر یک فرد مشهور (بهویژه ورزشکار)
[فعل]
to wag
/wæɡ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wagged]
[گذشته: wagged]
[گذشته کامل: wagged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جنباندن
تکان دادن
1.The dog wagged its tail.
1. سگ دمش را جنباند.
[اسم]
Wag
(wives and girlfriends)
/wæg/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دوستدختر یا همسر یک فرد مشهور (بهویژه ورزشکار)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
waffle iron
waffle
wafer
waders
wader
wage
wage hike
wage increase
wager
wagon
کلمات نزدیک
waft
waffle
wafer-thin
wafer
wading pool
wag one's chin
wage
wage-earner
wager
wagering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان