خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به این سو و آن سو حرکت کردن
2 . به عقب و جلو یا بالا و پایین تکان دادن
[فعل]
to waggle
/ˈwæɡl/
فعل ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به این سو و آن سو حرکت کردن
به این طرف و آن طرف تکان خوردن
puppets with eyes that move and ears that waggle
عروسکهای نمایشی با چشمها و گوشهایی که به این طرف و آن طرف حرکت میکنند
2
به عقب و جلو یا بالا و پایین تکان دادن
تکانتکان دادن
1.He was waggling his toes in his socks.
1. او انگشتهای پایش را در جورابش تکانتکان میداد.
تصاویر
کلمات نزدیک
waggish
wagering
wager
wage-earner
wage
wagner
wagon
wagtail
wahhabism
waif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان