Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ارابه
2 . واگن (باربری)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wagon
/ˈwæɡən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ارابه
گاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارابه
واگن
گاری
1.He pulled his brother along in his little red wagon .
1. او برادرش را در ارابه قرمز کوچکش میکشید.
2.The first white settlers journeyed across America in wagons.
2. اولین مهاجران سفیدپوست با ارابه در سراسر آمریکا سفر میکردند.
2
واگن (باربری)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wager
wage increase
wage hike
wage
wag
wagon-lit
wagon train
wail
waist
waist pack
کلمات نزدیک
wagner
waggle
waggish
wagering
wager
wagtail
wahhabism
waif
wail
waist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان