Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شیون کردن
2 . شیون
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to wail
/weɪl/
فعل ناگذر
[گذشته: wailed]
[گذشته: wailed]
[گذشته کامل: wailed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شیون کردن
گریه و زاری کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گریه و زاری کردن
هقهق کردن
هایهای گریه کردن
مویه کردن
شیون کردن
ضجه زدن
formal
مترادف و متضاد
cry
howl
lament
moan
whine
rejoice
1.In some countries the women are expected to wail loudly after their husbands die.
1. در برخی کشورها زنان باید بعد از مرگ شوهران خود، با صدای بلند شیون کنند.
2.When tragedy struck, the old people began to wail.
2. وقتی مصیبت رخ داد، افراد پیر شروع به گریه و زاری کردند.
[اسم]
wail
/weɪl/
قابل شمارش
2
شیون
نالهوزاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شیون
ضجه
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wagon train
wagon-lit
wagon
wager
wage increase
waist
waist pack
waistband
waistcoat
waistline
کلمات نزدیک
waif
wahhabism
wagtail
wagon
wagner
waist
waistband
waistcoat
waistline
wait
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان