[اسم]

waistcoat

/ˈweɪskoʊt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جلیقه

معادل ها در دیکشنری فارسی: جلیقه
مترادف و متضاد vest
  • 1.He always wore a brightly-colored waistcoat under his dark grey suit.
    1. او همیشه جلیقه‌ای رنگ روشن زیر کت خاکستری تیره خود می‌پوشید.
  • 2.He took a gold watch out of his waistcoat pocket.
    2. او ساعت طلایی از جیب جلیقه‌اش درآورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان