خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیدلیل
2 . بیبندوبار (بهویژه زن)
[صفت]
wanton
/ˈwɑːntən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more wanton]
[حالت عالی: most wanton]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیدلیل
توجیهناپذیر، بوالهوسانه
formal
1.Her wanton disregard of the rules was unexplainable.
1. بیتوجهی بیدلیل او به قوانین غیرقابلتوضیح بود.
2
بیبندوبار (بهویژه زن)
فاسد، هرزه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیبندوبار
عیاش
disapproving
old use
مترادف و متضاد
lewd
lustful
promiscuous
Vicky’s wanton demeanor
رفتار بیبندوبار "ویکی"
تصاویر
کلمات نزدیک
wanting
wanted
want to
want
wannabe
wants
war
war crime
war criminal
war game
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان