خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جنگنده
[اسم]
warplane
/wˈɔːɹpleɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جنگنده
هواپیمای جنگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جنگنده
هواپیمای جنگی
تصاویر
کلمات نزدیک
warped
warpath
warp and weft
warp
warning triangle
warrant
warrant officer
warranted
warranty
warren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان