Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ضعف
[اسم]
weakness
/ˈwiːk.nəs/
غیرقابل شمارش
1
ضعف
نقص، سستی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سستی
ناتوانی
ضعف
1.Asking for help is not a sign of weakness.
1. کمک خواستن نشانه ضعف نیست.
2.There are weaknesses in their security system.
2. نقصهایی در سیستم امنیتی آنها وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
weakly
weakling
weakening
weaken
weak-kneed
wealth
wealthy
wean
weapon
weapon of mass destruction
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان