خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوت زدن
2 . سوت
[فعل]
to whistle
/ˈwɪs.l/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: whistled]
[گذشته: whistled]
[گذشته کامل: whistled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سوت زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوت زدن
1.On the days when she wore a skirt the men on the building site would whistle at her.
1. در روزهایی که او دامن کوتاه میپوشید، مردها در محل ساختمانسازی به او سوت میزد.
2.Someone was whistling Beatles tunes outside my window.
2. یک نفر داشت آهنگهای "بیتلز" را زیر پنجره من سوت میزد.
[اسم]
whistle
/ˈwɪs.l/
قابل شمارش
2
سوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوت
1.The referee blew his whistle to end the game.
1. داور در سوت خود دمید تا بازی را به پایان برساند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
whisper
whisky sour
whiskey sour
whiskey bottle
whiskey
whistling
white
white-collar
white-haired
white bean
کلمات نزدیک
whist
whisper
whisky sour
whisky
whiskey mac
whistleblower
whistlestop tour
white
white as a ghost
white as a sheet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان