Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . در گوشی حرف زدن
2 . درگوشی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to whisper
/ˈwɪs.pər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: whispered]
[گذشته: whispered]
[گذشته کامل: whispered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
در گوشی حرف زدن
پچپچ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پچپچ کردن
زمزمه کردن
نجوا کردن
1.She leaned over and whispered something in his ear.
1. او خم شد و چیزی در گوش او گفت.
2.What are you two girls whispering about?
2. شما دو تا دخترها دارید راجع به چی پچپچ میکنید؟
[اسم]
whisper
/ˈwɪs.pər/
قابل شمارش
2
درگوشی
زمزمه، نجوا، پچ پچ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پچپچ
زمزمه
1.She spoke in a whisper.
1. او درگوشی صحبت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
whisky sour
whisky
whiskey mac
whiskey
whisker
whist
whistle
whistleblower
whistlestop tour
white
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان