خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وحشی
2 . بایر
3 . پر اشتیاق
4 . خارقالعاده
5 . طوفانی
6 . جنگل
[صفت]
wild
/wɑɪld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: wilder]
[حالت عالی: wildest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وحشی
خودرو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توسن
خودرو
وحشی
مترادف و متضاد
natural
uncultivated
untamed
cultivated
tame
wild animals/flowers ...
حیوانات/گلها و... وحشی
1. a wild dog
1. یک سگ وحشی
2. animals both wild and domesticated
2. حیوانات وحشی و اهلی
to grow wild
به صورت وحشی روییدن
The plants grow wild along the banks of rivers.
گیاهان در حاشیه رودخانه به صورت وحشی میرویند.
2
بایر
a wild mountainous region
یک منطقه کوهستانی بایر
3
پر اشتیاق
پرتلاطم، عصبانی، هیجانزده
to go wild
هیجانزده [عصبانی] شدن
1. The crowd went wild.
1. جمعیت هیجانزده شد.
2. When I told him what I'd done, he went wild.
2. وقتی به او گفتم که چکار کردهام، عصبانی شد.
4
خارقالعاده
چشمگیر، هیجانانگیز
a totally wild outfit
یک لباس کاملا چشمگیر
5
طوفانی
باد و بارانی، ناآرام
مترادف و متضاد
stormy
1.The sea was wild.
1. دریا طوفانی بود.
a wild night
یک شب طوفانی
[اسم]
wild
/wɑɪld/
قابل شمارش
6
جنگل
حیات وحش
in the wild
در حیات وحش [جنگل]
In Africa we saw gorillas in the wild.
در آفریقا ما در جنگل گوریل دیدیم.
the wilds
حیات وحش
the wilds of Alaska
حیات وحش آلاسکا
تصاویر
کلمات نزدیک
wiki
wiggly
wiggle
wig out
wig
wild card
wild garlic
wild goose
wild goose chase
wild horses couldn't drag someone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان