خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در حدود (زمان)
2 . در محدوده (مکان)
[حرف اضافه]
within
/wɪðˈɪn/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
در حدود (زمان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ظرف
مترادف و متضاد
in
outside
1.The ambulance arrived within 10 minutes.
1. آمبولانس در حدود 10 دقیقه رسید.
2.This product should be eaten within three days.
2. این محصول باید در حدود سه روز خورده شود.
2
در محدوده (مکان)
داخل، در، درون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندر
در اندرون
تو
در
لا
مترادف و متضاد
inside
outside
1.The hotel is within easy reach of the airport.
1. هتل در محدوده دسترسی آسان به فرودگاه است.
2.Two-thirds of Californians live within 15 miles of the coast.
2. دوسوم اهالی کالیفرنیا در محدوده 15 مایلی ساحل زندگی میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
withers
wither
withdrawnness
withdrawn
withdrawing room
witloof
witness
witnesser
wizard
wobble
کلمات نزدیک
withhold
withers
withering
withered
wither
within reason
without
without a doubt
without a shadow of a doubt
without doubt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان