خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تلوتلو خوردن
2 . لرزاندن
3 . لرزیدن
[فعل]
to wobble
/ˈwɑbəl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wobbled]
[گذشته: wobbled]
[گذشته کامل: wobbled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تلوتلو خوردن
مترادف و متضاد
move unsteadily
rock
sway
totter
1.A baby wobbles when it begins to walk alone.
1. یک بچه زمانی که به تنهایی شروع به حرکت میکند، (در ابتدا) تلوتلو میخورد.
2
لرزاندن
تکان دادن
مترادف و متضاد
rock
tremble
1.Don't wobble the table—I'm trying to write.
1. میز را تکان نده؛ من دارم مینویسم.
3
لرزیدن
مترادف و متضاد
quiver
tremble
1.Her voice wobbled with emotion.
1. صدایش به خاطر احساسات [به خاطر احساسی شدن] لرزید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wizard
witnesser
witness
witloof
within
woefully
wok
wolf
wolf cub
wolf down
کلمات نزدیک
wmd
wizened
wizardry
wizard
witty
wobbly
woe
woebegone
woeful
woefully
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان