خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ماهر
[صفت]
adept
/əˈdɛpt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: adepter]
[حالت عالی: adeptest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ماهر
زبر دست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زبردست
کاردان
مترادف و متضاد
expert
proficient
skilful
inept
1.she is adept at driving.
1. او در رانندگی ماهر است.
2.Tarzan was adept at jumping from tree to tree like a monkey.
2. "تارزان" در پریدن از درختی به درخت دیگر مانند یک میمون ماهر بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
adenoid
adelie penguin
adelie
address book
address bar
adequate
adequately
adhere
adhesive
adhesive agent
کلمات نزدیک
adenoma
adenoids
adenoid
adductor
adduction
adequacy
adequate
adequately
adhere
adhere to
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان