1 . ماهر
[صفت]

adept

/əˈdɛpt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: adepter] [حالت عالی: adeptest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ماهر زبر دست

معادل ها در دیکشنری فارسی: زبردست کاردان
مترادف و متضاد expert proficient skilful inept
  • 1.she is adept at driving.
    1. او در رانندگی ماهر است.
  • 2.Tarzan was adept at jumping from tree to tree like a monkey.
    2. "تارزان" در پریدن از درختی به درخت دیگر مانند یک میمون ماهر بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان