خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تغییر دادن
2 . بازدوزی کردن
3 . تغییر یافتن
[فعل]
to alter
/ˈɔltər/
فعل گذرا
[گذشته: altered]
[گذشته: altered]
[گذشته کامل: altered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تغییر دادن
عوض کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تغییر دادن
دگرگون کردن
عوض کردن
formal
مترادف و متضاد
adjust
amend
change
customize
preserve
1.I altered my typical lunch and had a steak instead.
1. من ناهار معمولم را تغییر دادم و به جایش استیک خوردم.
2.It's absurd to spend money to alter that old candy store.
2. پول خرج کردن برای تغییر دادن آبنباتفروشی قدیمی (کاری) احمقانه است.
2
بازدوزی کردن
1.Dorothy agreed to alter my dress if I would reveal its cost to her.
1. "دوروثی" موافقت کرد که لباسم را بازدوزی کند، اگر من قیمتش را به او بگویم.
3
تغییر یافتن
عوض شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تغییر کردن
1.Prices did not alter significantly during 2014.
1. قیمتها در سال 2014 به طرز قابل توجهی تغییر نیافتند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
altar
also-ran
also
alsatian
alright
alter ego
alteration
alternate
alternative
alternative country
کلمات نزدیک
altarpiece
altar
altair
altadena
alt key
alteration
altercate
altercation
altered
altering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان