1 . لغو کردن 2 . متوقف کردن
[فعل]

to call off

/kɔl ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: called off] [گذشته: called off] [گذشته کامل: called off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لغو کردن بهم زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: به هم زدن لغو کردن
مترادف و متضاد cancel recall
  • 1.she called off her wedding.
    1. او عروسی‌اش را بهم زد.
  • 2.Tomorrow's match has been called off.
    2. مسابقه فردا لغو شده‌است.

2 متوقف کردن

  • 1.Police have called off the search.
    1. پلیس جستجو را متوقف کرده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان