خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جمع کردن
[فعل]
to clear away
/klɪr əˈweɪ/
فعل گذرا
[گذشته: cleared away]
[گذشته: cleared away]
[گذشته کامل: cleared away]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جمع کردن
تمیز کردن
1.We need to clear away these tree branches that were knocked down in the storm.
1. ما باید این شاخههای درخت را که به خاطر طوفان افتادهاند جمع کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
clear
cleanup
cleansing
cleanser
cleanse
clear illustration
clear of
clear off
clear out
clear preference
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان