1 . قاصدک
[اسم]

dandelion

/ˈdændəˌlaɪən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قاصدک شیر دندان، کاسنی زرد

معادل ها در دیکشنری فارسی: قاصدک گل قاصدک
  • 1.I have great memories with dandelions.
    1. با قاصدک‌ها خاطرات خوبی دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان