1 . حذف کردن
[فعل]

to expunge

/ɪkˈspʌndʒ/
فعل گذرا
[گذشته: expunged] [گذشته: expunged] [گذشته کامل: expunged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حذف کردن پاک کردن

مترادف و متضاد erase obliterate
  • 1.Details of his criminal activities were expunged from the file.
    1. جزئیات فعالیت های غیرقانونی او از پرونده حذف شده بود.
  • 2.What happened just before the accident was expunged from his memory.
    2. اتفاقی که قبل از تصادف افتاد از ذهن او پاک شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان