1 . مراقبت کردن
[فعل]

to fend

/fend/
فعل گذرا
[گذشته: fended for] [گذشته: fended for] [گذشته کامل: fended for]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مراقبت کردن محافظت کردن

  • 1.The kids had to fend for themselves while their parents were away.
    1. وقتی پدر و مادرشان نبودند، بچه‌ها مجبور شدند از خودشان مراقبت کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان