1 . درنگ
[اسم]

hesitation

/ˌhɛzəˈteɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درنگ تعلل، تردید

معادل ها در دیکشنری فارسی: تردید تعلل درنگ مکث
  • 1.I don't understand your hesitation.
    1. (دلیل) درنگ تو را درک نمی‌کنم [نمی‌فهمم].
  • 2.They agreed without hesitation.
    2. آن‌ها، بدون درنگ پذیرفتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان