1 . پرزحمت 2 . دشوار
[صفت]

laborious

/ləˈbɔːriəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more laborious] [حالت عالی: most laborious]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرزحمت نیازمند به کار شدید

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرزحمت
مترادف و متضاد onerous taxing
  • 1.Checking all the information will be laborious.
    1. چک کردن تمام اطلاعات (کاری) پرزحمت خواهد بود.

2 دشوار سخت، طاقت‌فرسا

a laborious task/process
یک کار/پروسه طاقت‌فرسا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان