[اسم]

labyrinth

/ˈlæbərɪnθ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هزارتو مارپیچ

معادل ها در دیکشنری فارسی: هزارتو
  • 1.We lost our way in the labyrinth of streets.
    1. ما راهمان را در هزارتویی خیابان ها گم کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان