1 . اشاره کردن (به طور مختصر) 2 . اشاره
[فعل]

to mention

/ˈmen.tʃən/
فعل گذرا
[گذشته: mentioned] [گذشته: mentioned] [گذشته کامل: mentioned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اشاره کردن (به طور مختصر) خاطرنشان کردن

مترادف و متضاد allude to bring up declare say
to mention something/somebody
به چیزی/کسی اشاره کردن
  • She didn't mention her daughter.
    او به دخترش اشاره‌ای نکرد.
to mention something/somebody as something/somebody
از کسی/چیزی به عنوان چیزی/کسی خاطر نشان کردن
  • His name has been mentioned as a future MP.
    اسم او به عنوان نخست وزیر آینده خاطر نشان شده است.
to mention where/why...
اشاره کردن به کجا/چرا ...
  • Did she mention where she was going?
    آیا اشاره کرد کجا قرار بود برود؟
to mention that…
خاطرنشان کردن اینکه...
  • Theater-goers often mention that they enjoy watching movies on a large screen.
    سینماروها اغلب خاطرنشان می‌کنند که آنها از تماشای فیلم روی پرده‌های بزرگ لذت می‌برند.
to mention doing something
به انجام کاری اشاره کردن
  • Did I mention going to see Vicky on Sunday?
    آیا اشاره کردم به اینکه می‌خواهم یکشنبه به دیدن ویکی بروم؟
[اسم]

mention

/ˈmen.tʃən/
قابل شمارش

2 اشاره

to make no mention of something
به چیزی اشاره نکردن
  • The report made no mention of the problem.
    آن گزارش اشاره‌ای به آن مشکل نکرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان