[اسم]

party

/ˈpɑrti/
قابل شمارش
[جمع: parties]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مهمانی جشن

مترادف و متضاد celebration gathering
a birthday/dinner/garden/goodbye ... party
جشن [مهمانی] تولد/شام/در باغ/خداحافظی و...
to give/have/throw a party
مهمانی دادن/داشتن/برگزار کردن
  • We're having a party to celebrate Jack's new job.
    ما برای جشن گرفتن شغل جدید "جک" داریم مهمانی می‌گیریم.
to go to the party
به مهمانی رفتن
  • Did you go to the party?
    به مهمانی رفتی؟
کاربرد اسم party به معنای مهمانی یا جشن
اسم party در مفهوم "مهمانی" یا "جشن" به مناسبتی اجتماعی گفته می‌شود که طی آن مردم به معاشرت، غذا خوردن، نوشیدن و رقصیدن می‌پردازند، معمولا در خانه برگزار شده و افرادی که به آن دعوت شده‌اند در آن شرکت می‌کنند. مثال:
".We're having a party to celebrate Jack's new job" (ما برای جشن گرفتن شغل جدید "جک" داریم مهمانی می‌گیریم.)
"A goodbye party" (جشن خداحافظی)

2 حزب

معادل ها در دیکشنری فارسی: حزب
مترادف و متضاد faction political party
the party leader/manifesto/policy
رهبر/بیانیه/سیاست حزب
The Democratic/Republican Party
حزب دموکرات/جمهوری‌خواه
the ruling/opposition party
حزب حاکم/اپوزیسیون
Political parties in the United States
احزاب سیاسی در ایالات متحده
کاربرد اسم party به معنای حزب
اسم party در مفهوم "حزب" اشاره به سازمان یا تشکیلات سیاسی به خصوصی دارد که اعضای آن از اهداف و عقاید مشترکی برخوردارند و مردم می‌توانند در انتخابات به آن رای دهند. حرف اول این اسم در این مفهوم معمولا به شکل بزرگ نوشته می‌شود: "Party". مثال:
"the Republican Party" (حزب جمهوری‌خواه)

3 گروه دسته

معادل ها در دیکشنری فارسی: گروه
مترادف و متضاد group
a party of tourists
یک گروه گردشگر

4 طرف

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان