خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چهره
2 . چهرهخوانی
[اسم]
physiognomy
/fɪziˈɑnəmi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چهره
ظاهر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قیافه
a change in his physiognomy
تغییری در چهره او
the physiognomy of the landscape
ظاهر آن منظره
2
چهرهخوانی
سیماشناسی، قیافهشناسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قیافهشناسی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
physics
physician
physically
physicalism
physical therapy
physiotherapist
physique
pianist
piano
piano accordion
کلمات نزدیک
physio
physics
physicist
physician
physically
physiological
physiologist
physiology
physiotherapist
physiotherapy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان