Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چرک (زخم)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
pus
/pʌs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چرک (زخم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چرک
1.The wound had not healed properly and was oozing pus.
1. زخم هنوز کاملا خوب نشده بود و هنوز از آن چرک میآمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
purée
pursuit
pursuer
pursue
purser
push
push around
push back
push off
push technology
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان