خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازسازی
2 . بازسازی کردن
[اسم]
remake
/ˈriːmeɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازسازی
1.He plays the lead in a remake of the 1920s comedy classic.
1. او نقش اصلی را در بازسازی فیلم کمدی کلاسیک دهه 1920 دارد.
[فعل]
to remake
/ˈriːmeɪk/
فعل گذرا
[گذشته: remade]
[گذشته: remade]
[گذشته کامل: remade]
صرف فعل
2
بازسازی کردن
دوباره ساختن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
remaining
remain
rely on
rely
reluctantly
remark
remarkable
remarkably
remarry
remedy
کلمات نزدیک
remains
remaining
remainders
remainder
remain undecided
remand
remand center
remark
remarkable
remarkable achievement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان