1 . اراده 2 . حل کردن 3 . تصمیم گرفتن
[اسم]

resolve

/riˈzɑlv/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اراده عزم راسخ

معادل ها در دیکشنری فارسی: عزم
formal
مترادف و متضاد determination resolution
to strengthen somebody's resolve
اراده کسی را تحکیم کردن
  • she received information that strengthened her resolve.
    او اطلاعاتی دریافت کرد که اراده او را تحکیم کرد.
resolve to do something
اراده برای انجام کاری
  • Recent events strengthened her resolve to find out the truth.
    اتفاقات اخیر اراده او را برای پیدا کردن حقیقت تحکیم بخشید.
[فعل]

to resolve

/riˈzɑlv/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: resolved] [گذشته: resolved] [گذشته کامل: resolved]

2 حل کردن برطرف کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رفع کردن
مترادف و متضاد settle solve
to resolve a problem/crisis/situation
یک مشکل/بحران/وضعیت را حل کردن [برطرف کردن]
  • Action is being taken to resolve the problem.
    برای حل این مشکل اقدامی انجام شده‌است.
to resolve a dispute/conflict
یک مشاجره/درگیری را حل‌وفصل کردن
  • Negotiation is the only way to resolve the dispute.
    مذاکرات تنها راه حل‌وفصل کردن (این) مشاجره است.
to resolve an issue/matter/question
یک مسئله/موضوع/مشکل را برطرف کردن
  • Has the issue been resolved yet?
    آیا (آن) مسئله برطرف شده‌است؟
to resolve one's differences
اختلافات خود را حل کردن
  • Sarah and Emma resolved their differences and shook hands.
    "سارا" و "اما" اختلافاتشان را حل کردند و (با هم) دست دادند.

3 تصمیم گرفتن مقرر داشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تصمیم گرفتن نتیجه گرفتن
مترادف و متضاد decide determine
to resolve to do something
تصمیم به انجام کاری گرفتن
  • He resolved not to tell her the truth.
    او تصمیم گرفت حقیقت را به او نگوید.
to resolve that…
تصمیم گرفتن که...
  • 1. Dana resolved not to think about him any longer.
    1. "دانا" تصمیم گرفت که دیگر به او فکر نکند.
  • 2. She resolved that she would never see him again.
    2. او تصمیم گرفت که هرگز دوباره او را نبیند.
to resolve on something/on doing something
تصمیم بر چیزی/انجام کاری گرفتن
  • We had resolved on making an early start.
    ما تصمیم بر زود شروع کردن گرفته بودیم.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان