1 . پول جمع کردن
[فعل]

to save up

/seɪv ʌp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: saved up] [گذشته: saved up] [گذشته کامل: saved up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پول جمع کردن ذخیره کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اندوختن
to save up for something
برای چیزی پول جمع کردن
  • She knows she must save up for college.
    او می‌داند که باید برای کالج پول جمع کند.
to save up to do something
برای انجام کاری پول جمع کردن
  • We've been saving up to go to Australia.
    ما پول جمع کرده‌ایم تا به استرالیا برویم.
to save something up
چیزی را جمع کردن
  • 1. He saved up some money and made plans to travel.
    1. او مقداری پول جمع کرد و برای سفر رفتن برنامه ریخت.
  • 2. You need to save up some money.
    2. باید مقداری پول جمع کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان