خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بو
[اسم]
scent
/sent/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بو
پی
رایحه
نکهت
1.the sweet scent of orange blossom
1. بوی خوش شکوفه پرتقال
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
scenic
scene
scenarist
scenario
scatter
scented
schedule
schematically
schmoose
schmooze
کلمات نزدیک
scenic design
scenic
scenery
scene-shifter
scene-of-crime
scented
scepter
schedule
scheduled
scheduled flight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان