[اسم]

scenery

/ˈsiː.nə.ri/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منظره چشم‌انداز

معادل ها در دیکشنری فارسی: چشم‌انداز منظره مناظر
مترادف و متضاد landscape outlook view
  • 1.They stopped at the top of the hill to admire the scenery.
    1. آنها در بالای تپه توقف کردند تا منظره را تحسین کنند.
spectacular scenery
منظره تماشایی

2 دکور آرایه، وسایل صحنه‌آرایی

مترادف و متضاد setting stage set
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان