1 . گرسنگی
[اسم]

starvation

/stɑːrˈveɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گرسنگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: گرسنگی
  • 1.The child died of starvation.
    1. آن بچه از گرسنگی تلف شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان