[فعل]

to submit

/səbˈmɪt/
فعل گذرا
[گذشته: submitted] [گذشته: submitted] [گذشته کامل: submitted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ارائه دادن تسلیم کردن، عرضه داشتن

to submit something
چیزی را ارائه دادن
  • You must submit your application before 1 January.
    باید قبل از 1 ژانویه تقاضانامه خود را ارائه دهید.
to submit something to somebody/something
چیزی را به کسی/چیزی ارائه دادن
  • I submitted a report of the theft to the insurance company.
    من گزارشی از دزدی را به شرکت بیمه ارائه دادم.

2 تسلیم شدن سر فرود آوردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اطاعت کردن تسلیم شدن تمکین کردن
مترادف و متضاد give in yield
to submit to somebody/something
سر فرود آوردن جلوی کسی/چیزی
  • She refused to submit to threats.
    او نپذیرفت در برابر تهدیدها سر فرود آورد [تسلیم شود].

3 در معرض چیزی قرار دادن در معرض چیزی قرار گرفتن

formal
  • 1.Derek has agreed to submit to questioning.
    1. "درک" موافقت کرد که مورد [در معرض] بازجویی قرار بگیرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان