1 . خستگی
[اسم]

tiredness

/ˈtɑɪrd.nəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خستگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خستگی
مترادف و متضاد weariness
  • 1.her tiredness has no reason. is she sick?
    1. خستگی او هیچ دلیلی ندارد. آیا او مریض است؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان