1 . آهنگ 2 . کوک کردن 3 . تنظیم کردن
[اسم]

tune

/tuːn/
قابل شمارش
[جمع: tunes]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آهنگ آواز

معادل ها در دیکشنری فارسی: آهنگ نوا نغمه ملودی
مترادف و متضاد melody song
  • 1.He was humming a familiar tune.
    1. او داشت آهنگی آشنا زمزمه می‌کرد.
  • 2.I downloaded some great tunes yesterday.
    2. دیروز چندتا آهنگ عالی دانلود کردم.
[فعل]

to tune

/tuːn/
فعل گذرا
[گذشته: tuned] [گذشته: tuned] [گذشته کامل: tuned]

2 کوک کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: کوک کردن
  • 1.She tuned her guitar.
    1. او گیتارش را کوک کرد.

3 تنظیم کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تنظیم کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان